گویند هر آنکه هر آنچه دارد دوست
از بعد وفات هم همان همدم اوست
یارب تو گواهی که نباشد ما را
غیر از علی و محمد وآلش دوست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حکایت ما این روزها با اروپا و آمریکا و.. در مورد انرژی هسته ای و... میدونید چه طوری؟
دست مزن!چشم ببستم دو دست
راه مرو!چشم دو پایم شکست
حرف مزن!چشم قطع نمودم سخن
نطق مکن ! چشم ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نا فهمی انسان مکن
لال شوم کور شوم کر شوم
لیک محال است من خر شوم
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من در آ وردی نمی گویی بر آوردم
خبر آمد خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
دست افشان پای کوبان میروم
بر در سلطان خوبان میروم
میروم تا بار دگر مستم کند
بی سر و بی دست وبی پایم کند
میروم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
چه خوش صید دلم کردی!بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد.
حافظ
در مورد شعر های قبلی هم بایداشاره کنم که از اشعار مرحوم محمد رضا آغاسی است.
موفق و سر بلند باشید.
یا علی در بند دنیا نیستم
بنده ی لبخند دنیا نیستم
بنده آنم که لطفش دایم است
با من و بی من به ذاتش قایم است
دائم الوصلیم اما بی خبر
در پی اصلیم اما بی خبر...
با همه ی لحن خوش آواییم
در به در کوچه ی تنها ی ام
ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر
نغمه ی تو از همه پر شور تر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ی ما می شدی
مایه ی آسایه ی ما می شدی...
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است
نامه ی تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
خانقاه و مسجد و دیر کنشت
هر که رادیدم به دل بت میسرشت
لیک در بت خانه دیدم بی عدد
هر ثنم سر گرم ذکر یا صمد
یا صمد یعنی که ما را بشکنید
پیکر ما را در آتش افکنید
گر سبک گردیم در آتش چو دود
میتوان تا مبدا خود پر گشود...