-
عجب صبری خدا دارد !
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 11:38
عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم که در همسایه ی صدها گرسنه , چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم بر لب پیمانه می کردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان و لرزان , دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه می کردم . عجب صبری خدا دارد !...
-
تیر بلا
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 12:15
جان خود را سپر بلا خواهم ساخت شاید آن تیر که آید ز کمان تو بُود اوحدی مراغه ای
-
زنده دل
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 14:50
ساقی به نور باده بر افروز جام ما مطرب بگو!که کار جهان شد به کام ما ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما (حافظ)
-
حال من!؟
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 10:09
گفت: احوالت چطور است گفتمش عالی است؛مثل حال گًُل حال گُل در چنگ چنگیز مغول
-
حکایتی است...
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 11:46
گویند هر آنکه هر آنچه دارد دوست از بعد وفات هم همان همدم اوست یارب تو گواهی که نباشد ما را غیر از علی و محمد وآلش دوست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حکایت ما این روزها...
-
ای حسین...
شنبه 15 بهمنماه سال 1384 15:53
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم به سامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری به درمانم نمی کوشی نمی دانی مگر دردم فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی دمار از من در آ وردی نمی گویی بر آوردم
-
جمعه
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 22:49
خبر آمد خبری در راه است سر خوش آن دل که از آن آگاه است شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید دست افشان پای کوبان میروم بر در سلطان خوبان میروم میروم تا بار دگر مستم کند بی سر و بی دست وبی پایم کند میروم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم
-
صیاد دلم...
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 22:07
چه خوش صید دلم کردی!بنازم چشم مستت را که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد. حافظ در مورد شعر های قبلی هم بایداشاره کنم که از اشعار مرحوم محمد رضا آغاسی است. موفق و سر بلند باشید.
-
بنده
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 11:02
یا علی در بند دنیا نیستم بنده ی لبخند دنیا نیستم بنده آنم که لطفش دایم است با من و بی من به ذاتش قایم است دائم الوصلیم اما بی خبر در پی اصلیم اما بی خبر...
-
لحن خوش...
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 11:56
با همه ی لحن خوش آواییم در به در کوچه ی تنها ی ام ای دو سه تا کوچه ز ما دور تر نغمه ی تو از همه پر شور تر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی...
-
عطش
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 12:20
دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه ی جان من است نامه ی تو خط امان من است ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت زده یک شب بتاب
-
خانقاه و...
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 11:42
خانقاه و مسجد و دیر کنشت هر که رادیدم به دل بت میسرشت لیک در بت خانه دیدم بی عدد هر ثنم سر گرم ذکر یا صمد یا صمد یعنی که ما را بشکنید پیکر ما را در آتش افکنید گر سبک گردیم در آتش چو دود میتوان تا مبدا خود پر گشود...